فیلم جدید



دوئت» اولین فیلم نوید دانش است که پس از چهار سال این روزها به اکران عمومی درآمده است.
فیلم در الگوی روایی خود بر ساختار روایت­های مجزا از زندگی­ های چهار شخصیت خود مبتنی شده است و یک مرکز ثقل روایی متمرکز، این چهار آدم را به هم ربط می­ دهد. درام شروع بدی ندارد. در سکانس آغازین فیلم حامد و مینو (مرتضی فرشباف/ هدیه تهرانی) به مخاطب معرفی می­ شوند و بعد سکانس مذکور کات می­ خورد به سکانس کتابفروشی و مواجهه­ ی برنامه­ ریزی­ شده­ ی حامد با سپیده (نگار جواهریان). این ­که نسبت کاراکترها در گذشته و رابطه­ ی حال حاضر آن­ها به ­واسطه­ ی این شیوه از انتخاب رمزگشایی می­شود علاوه بر غافلگیری پیش آمده برای سپیده برای مخاطب نیز تاحدودی غافلگیرکننده است. دوربین از آن­جا به بعد با سپیده همراه می­ شود تا به واکاوی درونیات و تغییر و تحولات روحی او پس از آن اتفاق بپردازد و خوب هم پیش می­ رود اما پس از درگیر شدن مسعود(علی مصفا) همسر سپیده با ماجرا دیگر فیلم به ورطه تکرار و س می­ افتد. درام دچار کش ­آمدگی می­ شود و بدتر آن­که دیگر موقعیت­ های فیلمنامه به قصه تبدیل نمی­ شوند و فیلم مدام درجا می­ زند و ریتمی ایستا پیدا می­ کند.
 فیلمنامه ی دوئت» پتانسیل آن را داشته است که واقعه­های مهمی را شکل دهد یا دست­کم همین وقایع را به شکل هوشمندانه­تری جلو ببرد اما این اتفاق نیفتاده است؛ مثلاً اولین رویارویی مسعود با مینو می­توانست بسیار پخته­تر از شکل فعلی­اش باشد، دیالوگ­های بهتری می­توانستند بین آن­ها شکل بگیرند و شاهد واکنش­های غافلگیرکننده­تری از سوی مینو باشیم اما این سکانس در شکل فعلی­اش هدر رفته است. ضمن آن­که برخی عناصر و المان­های فیلم، نقش کاربردی در درام ندارند. خانه­ی قدیمیِ درحالِ نوسازیِ زوج اول، گرچه به لحاظ سمبلیک می­تواند دلالتگر رابطه­ی قدیمی و ویران­شده­ی مرد و نوسازی آن نمادی از آغاز یک رابطه­ی نو باشد اما به­طور کلی این حجم از تمرکز روی "خانه" کارکردی در درام ندارد و تنها به از ریتم افتادن فیلم منتهی می­شود. ضمن آن­که فیلم از طولانی بودن بعضی سکانس­هایش لطمه خورده است.
دوئت» شاید ایده­ی اولیه­ی بکر و دست­نخورده­ای داشته باشد اما همین ایده برای شکل ­گیری یک فیلمنامه ی بلند لاغر به نظر می­رسد و آثار کم­ ملاتی­ اش را بر پیکره ­ی کلی فیلم می­ توان دید. درواقع بزنگاه ­های اخلاقی و احساسی ­ای که آدم ­های قصه در آن­ها قرار می­ گیرند پتانسیل چندانی برای خلق کنش ­ها و واکنش­ های مختلف و پرشاخ­ و برگ کاراکترها ندارد و همین کم مایگی درام را دچار رکود کرده و امتیازهای خوب اجرایی فیلم را زیر سایه منطق دراماتیکش مخدوش می­ کند.
 دوئت» اما اجرای تمیز و شسته ­رفته­ ای دارد. دکوپا­ژهای آن به نسبت فیلم اولی بودنِ کارگردانش دقیق و سنجیده ­اند و فیلمساز به فرم تصویری قابل اعتنایی دست یافته است.
از دیگر امتیازهای فیلم حفظ وحدت و یکدستی لحن آن است به این معنا که لحن فیلم چندپاره نمی ­شود و فضای درام نیز در طول روند پیشرفت آن دچار ازهم ­گسختگی نمی­گردد با این حال رفته ­رفته فیلمنامه نقصان­ های خود را آشکار می­ کند و فقدان درام­ پردازی و قصه­ گویی در فیلم به چشم می ­آید.
س و سردی حاکم بر فضای فیلم موجب آن شده است تا بازی ­های درونی بازیگران آن بسیار باورپذیر از آب درآیند. ضمن آن­که دانش در هدایت بازیگران خود کاملاً مسلط عمل کرده است. علی مصفا شبیه مصفای بسیاری از فیلم­های دیگرش است؛ مصمم، متفکر و مملو از سکوتی که در پس آن حرف­ های بسیاری نهفته است. هدیه تهرانی یک دگردیسی ظریف درونی را در بازی خود به نمایش می ­گذارد که به­ جا و به ­اندازه است و نگار جواهریان این بار بازی درونی موجهی دارد که توداری و سکوتِ پرمعنایِ سپیده را خوب درآورده و از بازی­ های بیرونی او متمایز است.

منبع سلام سینما


Bullet Head یک فیلم هیجان انگیز جنایی آمریکایی-بلغاری [2017] 2017 است که توسط پاول سولت کارگردانی و به کارگردانی آدرین برودی ، آنتونیو باندراس و جان مالکوویچ ساخته شده است.

فلاش بک های متقاطع از یک پرستا کاناریو ، یک ماستیف بزرگ ، از یک حلقه مبارزه با سگ ، و همچنین صاحبش آبی (آنتونیو باندراس) استفاده می شود ، که از این سگ به منظور ایجاد جنگ استفاده کرده است. علی رغم بزرگ شدن و گرفتن چندین حریف سگ در مسابقات تک ، سگ آسیب دیده ، و بلو به مربی دستور می دهد که او را کنار بگذارد.


به دنبال سرقت شدید ، راننده فراری یک خدمه چهار نفره اتومبیل خود را به سمت یک انبار سقوط کرد و در این روند درگذشت. سه جنایتکار دیگر ، استیسی (آدرین برودی) ، واکر (جان مالکوویچ) و گیج (رووری کالکین) به انبار پناه می برند. استیسی با راننده دیگری تماس می گیرد ، اما آنها تا زمانی که گرما روز دیگر کم شود ، آنها را انتخاب نمی کنند. در حالی که استیسی و واکر در مورد شکستن صندوق امانت سرقت شده بحث می کنند ، گیج در حال عقب نشینی و ناامید کردن شلیک است. هنگامی که او پست خود را برای سرقت مواد مخدر از یک داروخانه ترک کرد ، گاگ به سرقت رفته است. در حالی که آنها منتظر صبح می مانند ، استیسی درباره دوست دخترش گریس که سالها قبل او را ترک کرده بود ، فکر می کند ، اما از وی خواسته است که به او بپیوندد. استیسی در ترک زندگی جرم مردد است. واکر از زمان جوانی به استیسی می گوید؛ سارق ناکام او را به سرقت تعدادی از ماهی های یک حیوان خانگی به عنوان هدیه ای برای دخترش سوق داد. با این حال ، همه ماهی های آب شیرین در آب شور جان خود را از دست دادند ، اما ماهی آب شور جان سالم به در برد.


در داخل اتاق قفل ، Gage مواد مخدر ، تجهیزات پزشکی و تستوسترون پیدا می کند. وی سپس جسد مردگان سگ را پیدا می کند و خود سگ هیولا نیز روی جسد ایستاده است. سگ سه مرد را تعقیب می کند اما آنها می توانند آن را در اتاق قفل گیر کنند. گاج کیسه خود را که حاوی هروئین است در راه بیرون می کشد. پلیس وارد صحنه می شود و با یک واحد K9 وارد ساختمان می شود. ماستف از افسر کی می کند ، اما وقتی افسر محبت به سگ K9 خود را نشان می دهد ، به او حمله نمی کند. پلیس بدون شناسایی مجرمان ترک می شود. استیسی و واکر نظر خود را در مورد سگها به اشتراک می گذارند ، با استیسی داستانی راجع به چگونگی تبدیل شدن او به یک شخص سگ پس از خرید یک پودل برای خرخر کردن ترافل برای یک سارق گفت. وی توسط یک نگهبان گرفتار شده بود ، اما نگهبان از سگ ها می ترسید و فرار می کند.


گاج به داخل اتاق قفل جایی که او هروئین تزریق می کند کی حرکت می کند. بعد از اینکه آرام شد ، گاج روی درب بازدارنده دو نفر دیگر را صدا می کند تا او را رها کند. کی حرکت کردن سگ به گاج حمله می کند و از اتاق قفل آزاد می شود. دست گیج پاره شده است و واکر در اثر داربست در حال سقوط است. پس از تعقیب مختصر ، مردان در اتاق قفل بسته شدند ، اما سگ از سوراخی در دیوار عبور می کند. مردان آن را به دفاتر پشتی می کشند و سگ را به بیرون قفل می کنند. گاگ در حالی که بحث می کند که آیا آنها آدم سگ هستند یا نه ، داستان سگی را که او در کودکی نجات داده است ، روایت می کند. پدر گاج نتوانست سگ را تغذیه كند ، و علیرغم اینكه گاج خود را از آن تغذیه كرد ، پدرش سگ را در مقابل او كشت. استیسی و واکر در حالی که در حال جستجو در دفتر هستند ، اتاق پشتی پر از برنده سگ را پیدا می کنند ، حداقل دو برابر آنچه که تخمین می زنند در گاوصندوق خود است. آنها پول نقد را تحویل می گیرند و به Gage باز می گردند ، اما Gage دوباره شلیک کرده و به دلیل مصرف بیش از حد درگذشت.


واکر مصدوم شد ، واکر تصمیم می گیرد با آمبولانس تماس بگیرد ، اما استیسی اصرار دارد خودش را بیرون کند. استیسی برای به دست آوردن کلیدهای اتومبیل خود به دستگیره سگ باز می گردد ، اما دستگیره از آن دور شده است. استیسی پس از یافتن جسد ، شمع سگهای مرده را نیز پیدا می کند. او دفع می شود ، اما به سرعت توسط ماستیف مقابله می شود. قبل از اینکه استیسی مجبور شود در یک پیانو مخفی کند ، استیفی از طریق چندین اتاق تعقیب می کند تا از شناسایی جلوگیری کند. در نهایت ماستیف از مکان مخفی خود پی می برد و با عصبانیت به پیانو حمله می کند تا اینکه از بین برود. استیسی از کار حذفی خارج می شود ، اما به محض اینکه بیدار شد که ماستیم در زیر پیانو گیر می کند. استیسی بحث می کند ، اما در عوض پیانو را از سگ بلند می کند ، و سپس استیسی بی ضرر را ترک می کند.


استیسی واکر را واژگون می کند و او را به سمت وانت حامل می برد. در حالی که آنها در حال ترک هستند ، آبی ، صاحب جادوگری ، در اتومبیل خود جمع می شود. او با دیدن یک کیف پول نقد خود اسلحه خود را بر روی آنها می کشد و واکر را می کشد. سپس آبی با استفاده از تفنگ اتوماتیک ، استیسی را از طریق انبار دنبال می کند. استیسی مجبور است از یک طاقچه سقوط کند و از طریق آب فرار کند ، چندین بار مورد اصابت گلوله قرار گرفته و مجبور می شود که کیف پول را خنجر بزند. آنها به حلقه مبارزه با سگ ختم می شوند که در آن آبی داستان داستانی از چگونگی بدست آوردن اولین ماستیف خود را به او می گوید. این ماستیف صاحب همسایه خود بود و در باغ مادر آبی رنگ اشک می ریخت. همسایه هیچ کاری نکرد تا جلوی آن را بگیرد ، بنابراین آبی همسایه را کشت و سگ را گرفت. او استیسی را مورد تعقیب قرار می دهد و می گوید سگ مالکیت را درک نمی کند ، اما یک مانند استیسی این کار را می کند. جادوگر در حلقه وارد می شود ، و آبی شگفت آور است. آبی اسلحه خود را به سمت سگ هدف قرار می دهد ، اما در لحظه ای از خودخواهی ، نگهبان خود را به پایین می گذارد و ماستف حمله می کند. آبی و مستر یکدیگر را می کشند و هرچه مستی می میرد استیسی به او می خزد ، او را روی سر می کشد و او را پسر خوبی می نامد.


مدتی بعد ، گریس هنگامی که استیسی با یک توله سگ جوان به خانه می رود ، مشغول تماشای کودکان در نزدیکی اقیانوس است.


کریستوفر نولان از سال ۱۹۹۸ با نئونوآر تعقیب» (Following) تبدیل به یکی از مشهورترین فیلمسازان هالیوود شد و دو سال بعد با ممنتو» موقعیتش را تثبیت کرد. همه‌ی فیلم‌های نولان الهام گرفته از آثار سینمایی هستند که برایش عزیزند چه فیلم کلاسیک محصول ۱۹۲۷ فردریش ویلیام مورنائو باشد که پایه و اساس دانکرک» شد و چه فیلم کلاسیک علمی-تخیلی مثل ۲۰۰۱: اودیسه فضایی»  که در حقیقت تبدیل به ستون فقرات ساخت فیلم میان ستاره‌ای» شد. نولان این روزها مراحل نهایی فیلم انگاشته» (Tenet) را طی می‌کند که یک حماسه‌ی اکشن است و به همین مناسبت ایندی‌وایر نگاهی انداخته به فیلم‌های محبوب کریستوفر نولان. البته فیلم‌های انتخابی ایندی‌وایر ۳۰ فیلم بوده است که از میان آن‌ها ده فیلمی را که نولان جدی‌تر در مصاحبه‌های دیگرش هم به این آثار اشاره کرده انتخاب کرده‌ایم. فیلم‌هایی که نگاه او را به سینما تغییر دادند. این‌ها فیلم‌هایی هستند که نولان، سینماروها را به دیدن آن‌ها تشویق می‌کند.

۱. ۲۰۰۱: اودیسه فضایی

فیلم های محبوب کریستوفر نولان اودیسه فضایی

عنوان اصلی: ۲۰۰۱: A Space Odyssey
کارگردان: استنلی کوبریک
محصول ۱۹۶۸

این شاهکار علمی-تخیلی استنلی کوبریک تاثیر فوق‌العاده‌ای روی نولان در زمان کودکی گذاشت. خودش گفته بود که در زمان نوجوانی فیلم را در سینما دیده و مغزش منفجر شده بود. نولان می‌گوید: من فقط احساس می‌کردم این تجربه‌ی خارق‌العاده‌ای است که به جهان دیگری برده شوی. حتی برای لحظه‌ای هم نمی‌توانستید درباره‌ی آن جهان و وجودش دچار تردید شوید. از کیفیت زندگی خیلی بزرگتر بود.» چند دهه‌ی بعد نولان با نسخه‌ی ترمیم شده‌ی فیلم توری در سرتاسر جهان گذاشت.

۲۰۰۱: اودیسه فضایی» برمبنای کتاب آرتور سی.کلارک ساخته شده بود و داستان آن در چهار پرده روایت می‌شد. فیلم روایت یک سفر فضایی است اما این سفر بیشتر جنبه‌ی استعاره دارد. اسم فیلم هم به همین سفر اشاره دارد. اودیسه» نوشته‌ی هومر داستان سفری طولانی و پر از تجربیات گوناگون بود و این همان اتفاقی است که موقع دیدن فیلم کوبریک هم برای کاراکترها و هم تماشاگران رخ می‌دهد. اتفاقی که برای کریستوفر نولان هم رخ داد.

۲. ۱۲ مرد خشمگین

12 مرد خشمگین فیلم های محبوب کریستوفر نولان

عنوان اصلی: ۱۲Angry Men
کارگردان: سیدنی لومت
محصول ۱۹۵۷

نولان می‌گوید فیلم‌های کمی وجود دارند که مثل درام کلاسیک دادگاهی ۱۲ مرد خشمگین» سیدنی لومت محصول ۱۹۵۷ دینامیک رابطه‌ی میان مردان را به تصویر بکشند.

هنری فاندا و لی جی.کاب بازیگران اصلی فیلم هستند. آن‌ها اعضای هیات منصفه‌ی پرونده‌ای هستند که دیگر اعضایش را هم مردان تشکیل می‌دهند. قرار است در جلسه‌ی م تصمیم بگیرند که آیا نوجوانی که به قتل پدرش متهم شده باید به اعدام محکوم کنند یا نه. در رای‌گیری اولیه همه‌ی اعضای هیات منصفه رای به گناهکاری متهم می‌دهند به جز عضو شماره‌ی ۸ که معتقد است باید یک جلسه‌ی شور و م پیش از تصمیم نهایی برقرار شود. او تردیدهایی در قبال شاهد مطرح می‌کند وکاری می‌کند که همه‌ی اعضای هیات منصفه نسبت به رای‌شان دچار شک شوند. فیلم ۱۲ مرد خشمگین» پنجمین فیلم در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر imdb است که نامزد سه جایزه‌ی اسکار هم شد. بعدتر یک نسخه‌ی روسی هم از روی این فیلم ساخته شد.

۳. بیگانه

بیگانه فیلم های محبوب کریستوفر نولان

عنوان اصلی: Alien
کارگردان: ریدلی اسکات
محصول ۱۹۷۹

در کنار استنلی کوبریک، ریدلی اسکات هم یکی دیگر از کارگردانانی است که تاثیر زیادی روی نولان در نوجوانی گذاشت. نولان می‌گوید: کارگردانی که من همیشه طرفدار بزرگش محسوب می‌شوم ریدلی اسکات است. این هواداری از وقتی شروع شد که من بچه بودم. بیگانه» و بلید رانر» مغز مرا منفجر کردند چون در آن‌ها جهان‌های خارق‌العاده‌ای خلق شده بود که از همه‌ی جهات قابل توجه بود.»

بیگانه» داستان یک سفینه‌ی فضایی تجاری است که هفت سرنشین دارد و آن‌ها در راه بازگشت به زمین از سیاره‌ای دیگر پیام کمک دریافت می‌کنند. سرنشینان که منجمد شده بودند توسط هوش مصنوعی سفینه از انجماد خارج می‌شوند. اول فکر می‌کنند به زمین رسیده‌اند اما بعد می‌فهمند که باید روی سیاره‌ای دیگر فرود بیایند و در آن‌جا با موجودات ناشناسی روبه‌رو می‌شوند. این فیلم پنجاه و سومین فیلم میان ۲۵۰ فیلم برتر imdb است که البته فقط در بخش فنی مورد توجه اسکار قرار گرفت و یک اسکار جلوه‌های ویژه را از آن خودش کرد.

۴. در جبهه غرب خبری نیست

در جبهه غرب خبری نیست

عنوان اصلی: All Quiet On The Western Front
کارگردان: لویی مایلستون
محصول ۱۹۳۰

نولان می‌گوید: این بهترین و اولین فیلمی است که نشان می‌دهد چه‌طور جنگ انسان‌ها را از خصایل انسانی‌شان دور می‌کند. با دوباره دیدن این شاهکار متوجه می‌شوید که تنش و وحشت هیچ‌وقت بهتر از این به تصویر کشیده نشده است. برای من فیلمی است که قدرت مقاومت جمعی را در برابر پیدا کردن معنا و منطق در سرنوشت فردی تجسم می‌کند.»

لویی مایلستون این فیلم را بر اساس کتاب اریش ماریا رماک ساخت. داستان فیلم در روزهای ابتدایی جنگ جهان اول اتفاق می‌افتد. ارتش آلمان تحت عنوان دفاع از مرزهای کشور مشغول سربازگیری است و یک معلم پیر در کلاس شاگردان را تشویق می‌کند که به جبهه بروند. دانش‌آموزان هم که احساساتی شده‌اند همه برای جنگ نام‌نویسی می‌کنند.

انستیتو فیلم آمریکا این فیلم را در سال ۱۹۹۸ به عنوان فیلم پنجاه و چهارم صد فیلم برتر سینمای آمریکا انتخاب کرد و سال ۲۰۰۸ هم به عنوان هفتمین فیلم در میان ده فیلم برتر حماسی قرار گرفت.

۵. نبرد الجزیره

نبرد الجزیره

عنوان اصلی: The Battle Of Algiers
کارگردان: جیلو پونته‌کوروو
محصول ۱۹۶۵

یکی دیگر از آن فیلم‌هایی است که تاثیر فوق‌العاده‌ای روی کریستوفر نولان داشته است و به خصوص موقع ساختن فیلم دانکرک» این تاثیر مشهودتر شده است. نولان درباره‌ی درام تاریخی جیلو پونته‌کوروو که در میانه‌ی دهه‌ی شصت ساخته شده می‌گوید: این فیلم مختص یک زمان خاص نیست. با آن روایت مستندنمای تاثیرگذارش یک اثر جاودانه است. همین روایت شما را وادار می‌کند که با شخصیت‌های فیلم احساس همدردی بکنید. همدردی که خیلی واقعی اتفاق می‌افتد و به آن برخوردی که غالبا با شخصیت‌های سینمایی داریم ارتباطی ندارد. ما خیلی ساده به آدم‌های این فیلم اهمیت می‌دهیم چون موقعیت واقعی آن‌ها را حس می‌کنیم و شرایط عجیبی را که با آن روبه‌رو هستند.»

فیلم برپایه‌ی اتفاقاتی که در جنگ الجزایر افتاد ساخته شده است و به همین دلیل نمایش آن تا سال‌ها در سینماهای فرانسه ممنوع بود. اتفاقاتی که بین سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ در الجزایر برای رسیدن به استقلال و بیرون آمدن از زیر سلطه‌ی فرانسوی‌ها افتاده بود در این فیلم به روشی شبیه مستند به تصویر کشیده می‌شود.

۶. برخورد نزدیک از نوع سوم

برخورد نزدیک از نوع سوم

عنوان اصلی: Close Encounters Of The Third Kind
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
محصول ۱۹۷۷

نولان پیش‌تر به ایندی‌وایر گفته بود که فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم» اسپیلبرگ منبع محرکه‌ی الهام‌بخش او بود تا فیلم میان‌ ستاره‌ای» را بسازد. او می‌گوید: فیلم‌هایی مثل برخورد نزدیک از نوع سوم» و شیوه‌ای که این فیلم در آن ایده‌‌ی برخورد و ملاقات انسان‌ها با بیگانگان را به تصویر می‌کشد از نمای نقطه‌نظر یک خانواده فوق‌العاده است. من این ایده را دوست داشتم و می‌خواستم تماشاگر امروزی هم چنین حسی را با یک فرم داستانی مشابه تجربه کند.»

فیلم اسپیلبرگ در بخش کارگردانی و بازیگری نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت ویلموش زیگموند برای فیلمبرداری فیلم جایزه‌ی اسکار را به خانه برد. فیلم داستان دانشمندی به نام لاکومب است که باید گزارش هواپیماهای جنگی درباره‌ی ناپدید شدن یک سفینه و پیدا شدن دوباره‌اش در یک بیابان را بررسی کند. همزمان اتفاقات عجیبی روی زمین رخ می‌دهد. لاکومب متوجه می‌شود که همه‌ی این‌ها تحت‌تاثیر تلاش موجودات فرازمینی است که می‌خواهند با انسان‌ها تماس بگیرند.

۷. نخستین انسان

نخستین انسان

عنوان اصلی: First Man
کارگردان: دیمین شزل
محصول ۲۰۱۸

بین فیلم‌هایی که کریستوفر نولان دوست‌شان دارد و از آن‌ها تاثیر گرفته این جدیدترین‌شان است. درام ۲۰۱۸ دیمین شزل درباره‌ی نیل آرمسترانگ به عنوان اولین انسانی که قدم روی کره‌ی ماه گذاشت جزو فیلم‌های محبوب نولان است. نولان می‌گوید:‌ فیلم در بازسازی برنامه‌ی فضایی ناسا یک شاهکار است و جزییات فیزیکی متقاعدکننده‌ای دارد و به لحاظ بصری و سینمایی هم چند لایه است. باعث می‌شود مخاطب به آن اعتماد کند و طبیعت نگاه رادیکال دیمین شزل به تدریج تماشاگر را شوکه می‌کند.»

داستان فیلم شزل از جایی شروع می‌شود که دختر کوچک نیل آرمسترانگ می‌میرد. نیل آرمسترانگ در حین انجام یک پروژه‌ی مهم است اما به دلیل سوگی که دچارش شده او را کنار می‌گذارند. آرمسترانگ به ناسا می‌رود و در پروژه‌ی آپولو که مهم‌ترین پروژه برای رفتن به کره‌ی ماه است شرکت می‌کند. بازی درخشان رایان گاسلینگ در نقش نیل آرمسترانگ و موسیقی فوق‌العاده‌ای جاستین هوروویتز کمک کرده‌اند تا شزل داستانش را به زیبایی تمام روایت کند.

۸. لورنس عربستان

لورنس

عنوان اصلی: Lawrence of Arabia
کارگردان: دیوید لین
محصول ۱۹۶۲

نولان در مبارزه‌اش برای حفظ فیلم‌های سلولوئید در برابر یورش فیلمسازی دیجیتال غالبا به فیلم‌های دیوید لین و به خصوص لورنس عربستان» ارجاع می‌دهد تا ثابت کند چرا فیلمبرداری روی نگاتیو تجربه‌ی سینمایی را به همراه می‌‌آورد که مشابه هیچ تجربه‌ی دیگری نیست. نولان درباره‌ی لورنس عربستان» به عنوان شاهدی بر فیلمبرداری سلولوئید گفته بود: جزییات سایه‌های بسیار ماهرانه و تونالیته و رنگ‌بندی‌های مختلف آسمان را می‌توانید در فیلمبرداری این فیلم ببینید. نگاه دیوید لین فوق‌العاده است در سکانسی که برای اولین‌بار لورنس را روی شتر می‌بینیم.»

فیلم لورنس عربستان» برنده‌ی هفت جایزه‌ی اسکار از جمله در بخش‌های مهمی مثل بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. پیتر اوتول و عمر شریف، بازیگران فیلم هم نامزد دریافت اسکار شدند. فیلم داستان لورنس یک افسر بریتانیایی است که متخصص ت و فرهنگ خاورمیانه است. او را به صحرای عربستان می‌فرستند تا قبایل مختلف عرب را متحد کند. بریتانیایی‌ها در جنگ جهانی اول به کمک اعراب برای مقابله با ترک‌های عثمانی نیاز دارند. لورنس مسحور بیابان و عرب‌ها می‌شود و رابطه‌ی دوستانه‌ای با آن‌ها پیدا می‌کند.

۹. جاسوسی که مرا دوست داشت

جاسوسی که مرا دوست داشت

عنوان اصلی: The Spy Who Loved Me
کارگردان: لوئیس گیلبرت
محصول ۱۹۷۷

فرنچایز فیلم‌های جیمز باند یکی از آثار مورد علاقه‌ دیوید نولان است. به خاطر همین علاقه‌اش هم هر بار که قرار است فهرست احتمالی سازندگان فیلم بعدی ۰۰۷ اعلام شود اسم نولان را هم آن اطراف می‌بینیم. سال ۲۰۱۲ در یک جلسه‌ی پرسش و پاسخ نولان گفت: یکی از اولین فیلم‌هایی که دیدنش را به خاطر می‌آورم جاسوسی که مرا دوست داشت» است. در یک زمان مشخص فیلم‌های باند در ذهن من حک شدند. آن‌ها نمونه‌های فوق‌العاده‌ای از سوژه‌های عالی و تصاویر در ابعاد بزرگ بودند. این ایده که شما را به جاهای مختلف می‌برد و باعث می‌شد بتوانید اتفاقات فیلم جاسوسی که مرا دوست داشت» باور کنید عالی بود. واقعا هم فیلم متقاعدکننده‌ای بود.»

در این قسمت از فیلم‌های جیمز باند راجر مور نقش مامور ۰۰۷ را بازی می‌کرد. داستان جیمز باند به همراه یک زن جاسوس روس که کنار هم قرار می‌گیرند تا نقشه‌های شخصیت پلید داستان را که می‌خواهد جهان را به نابودی بکشاند، نقش برآب کنند.

۱۰. طلوع

طلوع

عنوان اصلی: Sunrise
کارگردان: فردریش ویلیام مورنائو
محصول۱۹۲۷

این یکی فیلم محبوب نولان مربوط به دوران صامت سینماست. کمدی-درام رمانتیک صامت محصول ۱۹۲۷ فردریش ویلیام مورنائو با بازی جورج اوبرایان و جانت گینور که نولان درباره‌اش گفته است: فیلمی که ثابت می‌کند روایت ناب و خالص کاملا بصری چه‌قدر امکانات بیشماری دارد.» فیلم طلوع» مورنائو احتمالا خیلی از دانکرک» نولان دور است اما شیوه‌ی بصری مورنائو در روایت داستان چیزی است که نولان موقع ساختن فیلم جنگی‌اش به آن رجوع کرده بود.

منتقدان فیلم مورنائو را یکی از بهترین آثار تاریخ سینما می‌دانند. یک داستان تمثیلی درباره‌ی مردی که با خیر و شر درون خودش به مبارزه برمی‌خیزد. هر دو ور وجود او تجسم پیدا می‌کنند. یکی از آن‌ها در نقش زن پیچیده‌ای که مرد مفتونش می‌شود و دیگری همسر خود مرد. اسم کامل فیلم طلوع: آواز دو انسان» است و یکی از اولین فیلم‌هایی است که در آن موسیقی با تصویر همزمان شده است. در اولین مراسم اسکار که سال ۱۹۲۹ برگذار شد این فیلم جایزه‌ی بهترین فیلم هنری منحصر به فرد را دریافت کرد.


جو روسو می‌گوید با شبکه نت‌فلیکس به توافق رسیده تا فیلم‌نامه فیلم استخراج ۲ را آماده کند. فیلم سینمایی استخراج» محصول جدید نت‌فلیکس با بازی کریس همسورث، دیوید هاربر، راندیپ هودا و گلشیفته فراهانی و به کارگردانی سم هارگریو اواخر ماه میلادی گذشته به نمایش درآمد و مورد استقبال گسترده مخاطبان این شبکه قرار گرفت.

حال مشخص شده که باید انتظار قسمت‌های دیگری را در این مجموعه داشته باشیم. جو روسو کارگردان مشهور آثاری چون انتقام‌جویان: پایان بازی» و انتقام‌جویان: جنگ ابدیت» از امضا قراردادی با نت‌فلیکس برای نگارش فیلم‌نامه دنباله فیلم سینمایی استخراج خبر داده است. روسو فیلم‌نامه قسمت قبلی را هم نوشته بود و به همراه برادرش از جمله تهیه‌کنندگان قسمت اول بودند.

چندی پیش کریس همسورث ستاره این اثر سینمایی ویدیویی را در حساب کاربری اینستاگرامش به اشتراک گذاشت و در آن از هواداران فیلم به دلیل استقبال گرمشان تشکر کرد. به گفته همسورث احتمال دارد این استقبال فیلم سینمایی استخراج را به پرمخاطب‌ترین اثر سینمایی نت‌فلیکس در تاریخ این شبکه تبدیل کند. براساس برخی از اطلاعات تخمین‌زده می‌شود که فیلم در ۴ هفته اول عرضه توسط ۹۰ میلیون خانوار دیده شده. همسورث در همین ویدیو شایعاتی درباره ساخت قسمت بعد را هم مطرح کرده بود گرچه تا انتشار اطلاعات جدید این اشارات چندان جدی گرفته نشده بود.

فیلم سینمایی استخراج را سم هارگریو کارگردانی کرده است. هارگریو پیش از این سرپرست بدلکاران در آثار برادران روسو همچون کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» و انتقام‌جویان: پایان بازی بوده است. این بدلکار و کارگردان تازه‌کار در فیلم‌های سلطان مبارزان» و بلوند اتمی» نیز به ایفای نقش پرداخته بود. استخراج اولین اثری است که هارگریو کارگردانی می‌کند و این‌بار همکاران قدیمی‌اش یعنی برادران روسو در مقام تهیه‌کننده و فیلم‌نامه‌نویس به او کمک کرده‌اند. احتمال دارد که برای کارگردانی دنباله این اثر نیز شاهد حضور مجدد سم هارگریو باشیم.

جو روسو برای اولین‌بار فیلم‌نامه استخراج را در سال ۲۰۱۴ پس از کار روی رمان گرافیکی Ciudad به رشته تحریر درآورد؛ در واقع فیلم‌نامه از همین رمان اقتباس شده است. فیلم درباره تایلر راک (با بازی کریس همسورث) اجیرشده‌ای است که برای نجات پسری ۱۴ ساله از دست قاچاقچیان عازم یک ماموریت خطیر شده است.

پیش‌بینی می‌شود که همسورث نیز برای بازی در استخراج ۲ مجددا به این مجموعه بازگردد. گرچه باید تاکید کرد که کارگردان و ستاره اصلی فیلم هنوز برای ایفای نقش در دنباله این اثر قراردادی امضا نکرده‌اند و نت‌فلیکس تنها زمانی با این دو قرارداد امضا می‌کند که فیلم‌نامه قسمت دوم حاضر شده باشد.

روسو در مصاحبه‌ای اشاره کرده که پایان قسمت اول فضا را به شکلی آماده کرده که قهرمان دوباره به داستان بازگردد. به گفته این هنرمند هنوز تصمیم گرفته نشده که فیلم‌نامه قسمت جدید از نظر زمانی به عقب بازگردد یا حرکت رو به جلو داشته باشد. روسو می‌گوید با توجه به پایان فیلم سوالات زیادی برای تماشاگران ایجاد شده پس پتانسیل پرداختن به آن‌ها و حرکت رو به جلو وجود دارد و از طرفی بسیاری از شخصیت‌ها داستان‌هایی مربوط به گذشته خود دارند که همین موضوع به فیلم انعطاف حرکت به عقب را هم می‌دهد.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نایاب ترین فایل ها در سون فایل irannews90 سید حمیدرضا وبلاگ سارا میلیاردرشو السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام amoozesheenglish وبلاگ ترجمه و زیرنویس تخصصی ترنسکواد پارسیان